کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : یاسر حوتی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

یـد مـوسی و مـسیحـائی عـیـسی دارد            نفـس تـیغ كـفـش معـجـز احـیـاء دارد

حـسنی زاده، ولی ابن حـسینـش گویند            این حـسیـنی حـسنی رزم تـماشا دارد


ضربه‌ای می‌زند و هـیمنه‌ها می‌شكـند            قاسم بن الحسن اسمی كه مسمّی دارد

این پسر آینه حُسن حسن بود و شكست            پس حسن در همه كرب وبلا جا دارد

عـسل سـرخ ز كـنـج لب او می‌ریـزد            لعـل شیـرین و لب و شور معـما دارد

تاك بود و به مصاف تبر و داس كه رفت            سـرو برگـشت، قـدی هـم قـد آقـا دارد

صورت و سینه تو؛ پهلو و بازوی علی            چقدَر كرب و بلا حضرت زهرا دارد

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا با حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

سپرت سینۀ مجـروح و زره پیـرهنت            اجلت یار و عسل لختۀ خون در دهنت

سیـزده سـورۀ قـرآن عـمـو با چه گنه            شسته با خون گـلویت شده آیات تنت؟


روی هر زخـم تو باشد اثر زخـم دگر            جای مرهـم که گـذارند به زخـم بدنت

آب غسلت شده خون و کفنت زخمِ فزون            تو شهیدی، چه نیاز است به غسل و کفنت؟

می‌زند چاک، گریبان جگر را یوسف            گر ببیند که به خون شسته شده پیرُهنت

جگر سنگ بسوزد ز غمت چون دل من            تو چه کردی که شود سنگ، جواب سخنت؟

قـتـلـگـاه تـو شـده قـتـلـگـه این دل من            می‌چکد خونِ سر از زلف شکن در شکنت

چاک‌ چاک است تنت چون جگر پاک حسن            ای ز سر تا به ‌قدم حُسنِ حَسن در حَسَنت

من نگه کردم و تو دیده به هم دوخته‌ای            جگرم سوخت از این دیده به هم دوختنت

هر دلی شمع‌ صفت سوخته در ماتم تو            چون دل میثم دل ‌سـوخته در انجـمنت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

قـتـلـگـاه تـو شـده حـجـلـۀ دامـادی تـو            می‌چکد خونِ سر از زلف شکن در شکنت

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علی حسنی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مرکب سوار کوچک کرب وبلا شدی            زهرا شدی،علی شدی و مصطفی شدی

وقتی عسل ز لعل لبت بوسه‌ای گرفت            تـنهـا سـوارۀ حـسـن مـجـتــبـی شـدی


از بس عزیز هستی واز بس که محشری            بـیـن قـنـوت زینب کـبـری دعـا شدی

دل‌ها شکست و غصّه حرم را فرا گرفت            وقتی که از کـنار عـمویت جـدا شدی

بند رکـاب حـسرت پـای تـو را کـشید            تـا راهــی مـیــانـۀ دشـت بــلا شــدی

دانه به دانه مـوی عـمـویت سفـیـد شد            وقتی زمین فتادی و وقتی که تا شدی

در بین معـرکه چقدَر نیـزه خوردی و            پرپر شدی خلاصه شدی نخ نما شدی

یک نیزه دار جسم تو را بر زمین زد و            بـا ضرب کـین کـشتـۀ بـی‌انـتهـا شدی

تشیـیـع پـیکـرت چـقـدر دردسر شد و            آخـر مـیان تکّه حـصیری تو جا شدی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید و یا در همین جا کلیک کنید.

نیک نیزه دار جسم تو را بر زمین زد و            بـر زیـر نـعـل کـشتـۀ بـی‌انـتهـا شدی

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهم السلام

شاعر : سید محسن حسینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

قطره‌ای هستم که از دریا جدا افتاده‌ام            آن غـریبم من که دور از آشنا افتاده‌ام

ناکسان از بسکه بر دور و بر من صف زدند            کـس نـمی‌داند کجـایـم یا کجـا افـتاده‌ام


ای عمو جان گر تو می‌خواهی که پیدایم کنی            آنقـدر گـویم به زیر دست و پا افتاده‌ام

بسکه آمد تیر و بر سر تا به پایم بوسه زد            یــاد بـابــایـم امــام مـجـتـبـی افـتـاده‌ام

گرچه بابا تیر باران شد ولی تابوت داشت            من که تـابـوتی نـدارم بر مـلا افتاده‌ام

ای عمو این آخرین بار است می‌گویم عمو            چون شدم من ارباً اربا از صدا افتاده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق با روایات معتبر و رعایت بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

ای عمو این آخرین بار است می‌گویم عمو            بسکه من کردم صدایت از صدا افتاده‌ام

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهم السلام

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

پای کوبم بر زمین تا زمزمی جاری کنم            لااقـل بهـر لـبان خـشک تو کاری کنم

من ز نسل مجـتـبایم وارث شیر جـمل            چون عموعباس می‌خواهم علمداری کنم


دشمنان از نسل آن بنت الخبیث یثربند            با تنی صد پاره بهرت آبرو داری کنم

من ز سینه نعرۀ ان تنکرونی سر دهم            تا که سینه بشکند این شاه را یاری کنم

بی زره رفتم به میدان تا بگویم بر همه            با تمام پـیکـرم از تو طـرفـداری کـنـم

کن حلالم ای عمو گر که خجالت دادمت            خواستم شاید برای غـربتت کاری کنم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید و یا در همین جا کلیک کنید.

این تن و این سم مرکب وای بر حال دلم            با تمام پـیکـرم از تو طـرفـداری کـنـم

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است           تا سحر پـیـمانه ریز کـاسۀ ما قاسم است

یادمان باشد اگر روزی بقـیع را ساختیم           ذکر کاشی‌های باب المجتبی یا قاسم است


از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد           کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است

این کریمان به نگاه خود گره وا می کنند           آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است

گوسفندی نذر او کردیم و مُرده زنده شد           آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است

روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین           در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است

نعره زد: ان تُنکرونی ریخت لشکر را بهم           وارث شیر جـمل شاگرد سقـا قاسم است

مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا           سایۀ روی سر مادر به هر جا قاسم است

با اشاره هر کجا میگـفت: یا زینب ببین           آن سر عمامه بسته روی نی‌ها قاسم است

چونکه قاسم بود بین گـرگهـا تـقـسیم شد           یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زیر سُـم اسبها با هر نـفـس قـد می کشید           گفت با گریه حسین، این تن خدایا قاسم است

نعل های خاک خورده دنده‌هایش را شکست           مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است

زبانحال حضرت قاسم با سیدالشهدا علیهم السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

اذنم بده عـمو که دلـم تنگ اکـبر است            از دیدن غـریبی تو! مرگ بهتر است

قاسم به خیمه باشد و تو غصه میخوری؟            آمـاده‌ام چـرا تو دل از من نـمی‌بری؟


هر لحـظه بیـشتر قـفـسم تنگ می‌شود            تو غصه می‌خوری نفسم تنگ می‌شود

مثل حبیب و عون و وهب،عابس و زهیر            یک ذره کن دعا که شوم عاقبت به خیر

خیـر اسـت گر زره نـشـد انـدازۀ تـنـم            چون در عوض عبای تو گردید جوشنم

راضی است فاطمه ز من آیا سؤال کن            فـرزند و نایب حـسنـت را حـلال کـن

سمتم روانه لـشگـری از نیـزه دار شد            گـفـتم عـلـی ولی بـدنـم سـنگـسار شـد

حرف از علی به فرق تو شمشیر می‌زنند            حرف از حسین، گر بزنی تیر می‌زنند

هم دل شکست و هم سرم اینجا شکسته شد            هم سینه مثل سیـنۀ زهـرا شکـسته شد

مـولا بـیا نـیـامـده تـا سـوی مـن اجـل            بـار دگر بـبـیـنـمت احـلی من الـعـسل

لحظات آخر است عمو جان شتاب کن            بـار دگـر مـرا پـسر خـود خـطاب کن

مثل عـلی سرم سر زانـو بگـیر عـمو            خاک از رخم شبیه رخ او بگیر عـمو

آهـستـه تـر بـبـر به حـرم پـیکـر مـرا            آرام کـن هـم عــمـه و هـم مـادر مـرا

این است حرف آخرم ای شاه عـالمین            صد جان همچو من به فدای تو یا حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد

اذنم بده عـمو که دلـم تنگ اکـبر است            از غصۀ تو دیدن، عمو! مرگ بهتر است

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با دخترت مگو که به میدان چه دیده‌ام            در زیر پـای اسب عـدو قـد کـشیـده‌ام

مدح و مناجات با حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علیرضا وفایی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

بکش تو تیغ وببین چند حنجر آماده است            برای چوبۀ چوگـان تو سر آماده است

زمین تـوان تحـمل نـداشت جلـوه کنی            برای محشر روی تو محشر آماده است


برای سجده به محـراب طاق ابـرویت            هزار جبهه مسلمان و کافر آماده است

کـدام نـطـق تـوانـد که از تو دم بـزنـد            برای مدح تو در عرش منبر آماده است

ملازمان تو اطهار وجن وانس وملک            کـنار سلطنت شاه، لـشکـر آماده است

اشاره از تو به سر تاختن به عهدۀ ما            همیشه دور و برت سیل نوکر آماده است

بین که در سر بـازار حُـسن، شهـزاده            چقـدر از نـبی مصر بهـتر آماده است

به جـای آب فـراتی که قـسمـتت نـشده            ببین که یکصدُ ده جرعه کوثرآماده است

کـریم، ابن کـریـمی تعجـبی هم نیست            گدای دست تو چندین برابر آماده است

هـزار بار بـمـیرم، دوبـاره زنـده شوم            برای پیـشکشی جان دیگر آماده است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن حذف شد، همانگونه که بسیاری از علما و مراجع در کتب: جلاءالعیون ۵۶۹؛ منتهی الآمال ۴۴۹؛ نفس المهموم ۲۸۳؛ لؤلؤ ومرجان ۲۱۵؛ اربعین الحسینیه ۱۳۸؛ قاموس الرجال  ج۸ ص ۴۶۶؛ فواید المشاهد ۵۱؛ تحقیق درباره اوّل اربعین ۶۸۴؛ تنقیح المقال ج۲ص ۱۹؛ حماسه حسینی ج۳ ص ۲۵۵؛ کبریت احمر ۳۸۴؛ مقتل تحقیقی ۱۸۰؛ مقتل جامع ج۱ ص۱۱۹ و .... نوشته ­اند ازدواج حضرت قاسم با دختر امام حسین  تحریفی است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی تحریف شده است. در استفتاعی که از حضرات آیات عظام سیستانی، خامنه ای و فاضل لنکرانی صورت گرفته است آنها نیز ضمن نادرست خواندن این داستان جعلی و خیالی؛ خواندن آن را جایز ندانسته اند. (جامع المسائل ج۲ ص۶۲۰ و ۶۲۴) جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

برای خـادمیِ نـو عـروس این حجـلـه            هزار مریم و حوا و هاجر آماده است

امـامـزادۀ نجـمـه عـروسیـت مـحـشـر            برای خطبۀ عقد تو حـیدر آماده است

مناجات با سیدالشهدا و شهادت حضرت قاسم علیهم السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

برای بار غـمت شانه‌ای خـم آوردم            بگیر دست مرا، جـان تو کم آوردم
مرا به جمع گدایان خویش مهمان کن            بگو به مادرتان جنس در هم آوردم


اگر غـروب دهم پیـشـتان نشد باشم            دلم خوش است که با اشک مرهم آوردم
دوبـاره موسم حج آمد و نـدیـدمـتان            ولـی بـه نـیـتـتـان آب زمـزم آوردم
شبـیـه سیـنـۀ سـرخـت نـمی‌شود اما            به سینه زخـم کـبودی فـراهم آوردم
مرا مران که برای شفـاعـتم امشب            لـبـاس مـشـکـی داغ مــحـرم آوردم
شب یتـیـم نـوازی توست، منـتظـرم            ببین شکسته سری پای پرچم آوردم
شب شنیدن خون روضه‌های گودال است            بگـیر دست مـرا جـان تو کم آوردم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : ایوب پرندآور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است           ترسی از تیر ندارد زره‌اش پیرهن است

بنـد نعـلـین اگـر پـاره شـود بـاکی نیست           داغی خـاک برایش همه مثل چمن است


شور و شوق حسنی داشت که ثابت می‌کرد           سیزده سال به دنـبال حـسینی شدن است

جان سر دست گرفت و به دل میدان برد           خواست با عشق بگوید که عموجان من است

ناگهان از همه سو نعـره کـشیدند که آی           تیرها! پر بگـشایید که او هم حسن است

نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد           راز این تـشنه که آمادۀ دریـا شدن است

مـثـل زنـبـور بر او تـیـر فـرو می‌ریـزد           هرکه را این همه کندوی عسل در دهن است

مــشـتـری هـای فــراوان فـــراوان دارد           هر کسی نقره، طلا، هر که عقیق یمن است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن تغییر داده شد؛ موضوع نامه امام حسن برای اذن جنگیدن حضرت قاسم در هیچ کتاب معتبری نیامده است و این قصۀ جعلی برای اولین بار در قرن دهم در روضة الشهدا جعل شد و هیچ سندی هم ندارد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید و یا در همین جا کلیک کنید.

بیت دست خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد        سیزده سال به دنـبال حـسینی شدن است

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

این شعلۀ عشق است كه درمان نپذیرد            معـشوق ز عـاشق اَثر آسـان نـپـذیـرد

جز اشك تـمنّا كه گِـره وا كـند از كار            كــردارِ دگـر فــایـده چـنـدان نـپـذیـرد


این رابطۀ عشق عجب معجزه آساست            این مـرحله را جـز دلِ بـریان نـپذیرد

معشوق حسین است و عاشق دلِ زینب            محـبـوب ز احـبـاب بجـز جان نپذیرد

فرمود به طفـلان كه دلِ عـاشقِ مادر            جز كـشتـه شدن  در ره جانان نپذیرد

با خویش همی گـفت: مبـادا كه برادر            از خواهـر خود هـدیۀ قـربان نـپـذیرد

اینجاست كه بر دامن مادر بزند چنگ            بی‌فـاطـمه این مرحـلـه پـایـان نپـذیرد

دو آیــنــۀ زیــنــبــی آمـــادۀ رزمــنــد            این صحـنـه بجـز آیـنـه قـرآن نپـذیرد

گـیـسوی كـمندِ یكی از شـانه سرازیر            زلـف دگـری سـلـسـلـه بـنـدان نپـذیرد

شمـشیر كجا و قـد و بالای دو ریحان            این قـامتـشان هـیچ كـمـان دان نپذیرد

تكبیر به لب تیغ به كف هر دو كفن پوش            كـس فـاتـحـۀ تـازه جــوانـان نـپـذیـرد

می‌خواست عـدو حیله کند بر دو دلاور            دید از دو طرف رِخنه به رِندان نپذیرد

از هـیـبـتـشان لرزه به جانِ سپه افـتاد            آزاده بـجـز جــنـگ نـمـایـان نـپـذیـرد

شـاگـرد دبــسـتـان اَلـفـبـای عـلــمـدار            هـنگامـۀ پـیـكـار سـر و جـان نـپـذیرد

كُـشتـنـد بـسی از سپـه كـفـر به یك آن            افزونتر از این را لب عطشان نپذیرد

از میـمنه تا میـسره این لشگـر كـوفی            ایـنگـونـه پـذیـرایـی مـهـمـان نـپذیـرد

شمشیر و سنان بود كه هر سوی روان بود            آنـقـدر گـران بـود كه انـسـان نـپـذیرد

سیـمین بدنـان تشنه لب از پای فـتادند            از پـای فـتـاده نَــفـَس ارزان نـپـذیـرد

داغـی به دل بانوی مـظلـومه نشاندند            داغـی كه دل هـیچ پـریـشان نـپـذیـرد

تا كه نـشـود از هـمه شـرمـنـده برادر            خـواهر طلـب نـعـش شهـیـدان نپذیرد

از خیمه نظـر كرد به چـشمان بـرادر            دید ابـر بهاری است كه باران نپذیرد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی مثل ابیات زیر باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. ضمنا کلمۀ طفلان جمع مثنی است و دو طفلان یعنی چهار نفر و غلط است لذا بیت زیر اصلاح شد

اینجاست كه بر دامن مادر بزند چنگ            بی‌فـاطـمه این مرحـلـه پـایـان نپـذیرد

می‌خواست عدو حیله ببندد به دوطفلان            دید از دو طرف رِخنه به رِندان نپذیرد

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : جواد حیدری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

این دو سـربـاز جــوان رزم آورنـد            هر دو ابن الجـعـفـر ابن الحـیـدرند

دو وجـیهـاً عـنـد ربّـک دو عـزیـز            مـیــوۀ دل، نــور چـشـم حـیــدرنــد


دو چــکــیـــده آیــــۀ قـــرآن حـــق            دو اثــر از مـکــتـب پـیــغــمـبـرنـد

ایـن دو مـشـتـاق صـعــود آسـمــان            در حـقـیـقـت بـال‌هـای جــعــفـرنـد

تـنــفــقــوا مــمــا تـحــبّــون مـنــنـد            گرچه هر دو ریـزه خـوار اکـبـرند

وارث اســـمــا و زهـــرایـــنـــد، آه            یــادگــار گــلــشـنـی نــیــلــوفــرنـد

می‌رخـورم سوگـند بر اشک رباب            پـیــشـمــرگــان عــلـی اصـغــرنــد

با هـمـه لـب تـشـنـگـی بـنـگـر اخـا            با شهـامـت قـلـب لـشـگـر می‌درنـد

گـو عـلــمـدارت بـبـیـنـد رزمـشـان            هـر دو شـاگـرد امـیــر لـشـگــرنـد

تـا کـه قـتــل تـو عـقـب افــتـد اخــا            تـیـرها را بر سـر و تـن می‌خـرنـد

تـو به فـکـر من ولـی من فکـر تـو            عـاشــقــان دلــواپـس یـکـد یـگـرنـد

بوده‌ام بنـت الـشهـید اُخـت الـشهـیـد            حـالــیـا اُمُّ الـشــهــیــدم بــنـگــرنــد

گـر کـه افــتـادنـد بــر روی زمـیـن            جـسمـشان بگـذار، گر چه پـرپـرنـد

در مـیــان کــوفــه تـا بــازار شــام            روی نــیـــزه حـافـظــان مــادرنــد

گـرچـه نـاقـابـل ولـی از لـطـف تـو            آبــروی زیـنـبـت در مــحــشــرنــد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیاتی که شامل سخنان حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با سیدالشهداعليه‌السلام است حتماً باید در قالب زبانحال باشد والا موضوع آمدن حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به نزد سیدالشهدا عليه‌السلام برای اذن میدان گرفتن محمد و عون در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نمی‌باشد. ضمناً بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تـنــفــقــوا مــمــا تـحــبّــون مـنــنـد            گرچه هر دو ریـزه خـوار اکـبـرند

تـو به فـکـر من ولـی من فکـر تـو            عـاشــقــان دلــواپـس یـکـد یـگـرنـد

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دو جـوانـمـرد مـهـیّـا هـستند            دست پـروردۀ سـقـا هـستـنـد

قـدشان رفـته به دایی ها شان            چقدر خوش قـد و بالا هستند


شیرِ خاتون دو عالم خوردند            شیر مردان به صحرا هـستند

گـرد بادند و به هم می‌ریزند            شب طـوفـانـی دریـا هـستـند

مرتضایند به شکل دو جوان            این دو عیسی دو موسی هستند

زینـبـی‌انـد و نـژاد عـشـق اند            بچـۀ حـضرت زهـرا هـستند

مادر از خـیمه ولی می‌گویند            بـرگ سـبز من تـنها هـستـند

تشنگی از نـفـس انـداخـتـشـان

عـاقـبت در قـفـس انداخـتـشان

قـصد جان دو بـرادر کـردند            نـیـزه‌ها را دو بـرابـر کردند

از دو سو از دو طرف با خوناب            نوک سرنیزه خود تر کردند

آنقدر بر تنـشان ضربه زدند            که شـبـیـه تـن اکـبـر کـردنـد

هیچ کس نیست بگـوید اینان            هـیچ فـکـر دل مـادر کردند؟

تا خـیـال هـمگـی راحـت شد            سرشان نـیّت خـنجـر کـردند

دید زینب به بدن‌ها سر نیست

هـیچ دل، مثل دل مـادر نیست

شام شد؛ شعـله که بالا بردند            وقت غارت شد و یکجا بردند

چادر دخترکان تا می‌سوخت            هـمگـی فـیـض تـماشا بردند

گـل سـر، پـیـرهن و گهـواره            هر چه دیـدند به یغـما بردند

وای حتی؛ بـدنی عریـان شد            کـفـنـش را سر دعـوا بـردند

دخترک داشت تماشا می‌کرد            آمـدنـد و ســر بــابــا بـردنـد

با غـرض پیـش نگـاه زیـنب            به سر نیزه دو سر را بردند

تـا بـسـوزد جـگــر مـادرشـان

تاب می‌خورد به نیزه سرشان

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

شیرِ خاتون دو عالم خوردند            شیـرهای نـر صحـرا هـستند

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم»  بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

هیچ نفـر نیست بگـوید اینان            هـیچ فـکـر دل مـادر کردند؟

دید زینب به بدن‌ها سر نیست            هیچ دلی مثل دل مادر نیست

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شهادت فرزندانش

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

گلاب می چکـد از گـیـسوان شانه شده            برای عرض ارادت دو گل بهانه شده

قبول کن که نفس های من هـمین هایند            قـبول کن که غـمت را دلـم نشانه شده


دو زینبی دو علی خود دو فاطمه صولت            دو زینبی دو حسن رو، دو بی کرانه شده

دو زینبی دو عـلی اکـبری دو عباسی            دو ذوالـفـقـار نبردی که جـاودانه شده

دو شیر نر دو حماسه دو گرد باد غیور            دو صاعقه که به جان محشر زمانه شده

دو شیر خورده ز من دو زره به تن کرده            دو می زده دو رجز خوان دو حیدرانه شده

دو پهلوان دو قیامت دو غیرت طوفان            دلی به محـضرتان خـاک آسـتـانه شده

: امتیاز
نقد و بررسی

در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ تنها در کتاب کامل بهایی(۶۴۷) آمده که مادر محمد نیز حضرت زینبسلام‌الله‌علیها است؛ در کتاب کامل بهائی نیز سندی ارائه نشده است و احتمال اشتباه طبری زیاد است زیرا طبری در سطر قبل از این جمله، نام اُمُّ البنین را هم به اشتباه لیلی ذکر کرده است. در قرون بعدی دو کتاب منتخب التّواریخ(۲۲۵) و منتهی‌الآمال (۲۲۵) علاوه بر روایت اول گزارش کامل بهایی نیز ذکر کرده‌اند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

قبول کن که نفس های من هـمین هایند            قـبول کن که غـمت را دلـم نشانه شده

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

عالم علی و نورِ جهانتاب زینب است            مثلِ علی و مثلِ نـبی ناب زینب است

از جلوه‌های فاطمه سیراب زینب است            تشنه حسین تشنه حسن آب زینب است


یعنی که پنج تَن دلِ یک قاب زینب است

این کیست این عـقـیلۀ آقای کربلاست            این کیست این که غیرت فردای کربلاست

این کیست این رأیتُ جمیلای کربلاست            این کیست این حضرت زهرای کربلاست

عصمت کم است صاحب القاب زینب است

آورده رویِ دست خودش جانِ خویش را            آمـاده کرده است دو قـرآن خویـش را

رو کرده است بر همه شیران خویش را            دو گرد باد خویش دو طوفان خویش را

خورشیدِ این دو اختر نایاب زینب است

زخمِ دل شکستۀ خود را که هَم گذاشت            اذن دخـول خواند به خیمه قدم گذاشت

از خود گذشت و تحفه‌ای از بیش و کم گذاشت            سنگِ تـمام پـیـشِ امـیـرِ حرم گـذاشت

قبله حسین باشد و محراب زینب است

زینب رسیـد و بـاز امـام احـتـرام کرد            مثـلِ عـلی، حسیـن به پایش قـیام کرد

تـا او سـلام کـرد خـدا هـم سـلام کـرد            زینب که است؟آن که ادب را تمام کرد

در کـربـلا مـعـلـمِ آداب زیـنـب اسـت

دو مـرد از قـبـیـلـۀ خود انـتخاب کرد            آئـیـنه بود و رو به سـوی آفـتاب کرد

با الـتـمـاس دامن خود را پُـر آب کرد            بر روی نـام مـادرش اما حـساب کرد

فرمود این شکستۀ بی‌تاب زینب است

بالی اگـر نیست بـرادر دلـی که هست            آورده‌ام شعـله کشم حـاصلی که هست

حل کن به دست خویش مرا مشکلی که هست            از من بخـر دو هدیۀ ناقابلی که هست

باور بکن که اولِ اصحاب زینب است

رفـتـند سـمت معـرکه پَـر در بیـاورند            عـبـاس گـشتـه‌انـد جگـر در بـیـاوَرَنـد

چون ذوالفـقـار تیغِ دو سر در بیاورند            از یـک یـکِ سـپـاه پـدر در بـیـاورنـد

این دو دو موج بوده و سیلاب زینب است

از دور دیـد و گـفـت عـلـمـدار مرحبا            بر ضربه‌هایشان صد و ده بار مرحبا

بر دو امیـر و بر دو جـگـردار مرحـبا            زیـنب شـدند و حـیـدر کـرار مـرحـبـا

امـا مـیـانِ خـیـمـۀ بـی‌آب زیـنب است

اما رسیـد لحـظـۀ در خـون صدا زدن            خونین نفس نفس زدن و دست و پا زدن

یک بار تـیغ و بار دگر نیـزه را زدن            دور از نـگـاهِ مـادرشان بـی‌هـوا زدن

در بینِ خمیه شاهدِ گرداب زینب است

آمـد غـروب و خـنـدۀ دشـمن بـلـند شد            وقـتی صدای غارت و شیـون بلند شد

دو نـیـزه در مـقـابـلِ یک زن بلـند شد            زیـنب نـظـر نـکـرد ولـیکـن بـلنـد شد

چشم حسین از سرِ نِی‌ها به زینب است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد وزنی که احتملاً غلط تایپی است تغییر داده و اصلاح شد

این کیست این رأیتُ جمیلای کربلاست            این کیست حضرت زهرای کربلاست

تذکر مهم: در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش، مخالفت سیدالشهدا و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه بر اساس کتب مقاتل الطالبیین (ص۶۱) تَسْمِیَةُ مَنْ قُتِلَ مَع الحُسَینِ(ص۱۵۱) تَذْکِرَةُ الْخَواص(ص۱۷۶) تاریخ الامم والملوک(ص۴۶۹) تاریخ خلیفه (ص۱۴۵)، فُصُولُ المُهِمَّۀ (ص۱۴۵) الارشاد(ص۱۵۹) منتهی‌الآمال(ص۴۴۸) نفس‌المهموم(ص۲۷۱) مقتل مقرّم(ص۱۴۵) مقتل امام حسین(ص۱۵۶) قمقام (ص۴۳۶) پژوهشی نو در مقتل سیدالشهدا (ص۲۰۶) و دیگر کتب معتبر نام مادر محمد بن عبدالله؛ خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و در دیگر کتب مقاتل نیز نامی از مادر او برده نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

زینب رسیـد و بـاز امـام احـتـرام کرد            مثـلِ عـلی، حسیـن به پایش قـیام کرد

بالی اگـر نیست بـرادر دلـی که هست            آورده‌ام شعـله کشم حـاصلی که هست

حل کن به دست خویش مرا مشکلی که هست            از من بخـر دو هدیۀ ناقابلی که هست

ابیات زیر به دلیل نامستند بودن « احتمالاٌ تخیلات شاعر محترم باشد» حذف شد

یک نانجـیب دشـنه به اَبرویشان کشید            یک بی‌حیا دو نیزه به پهلویشان کشید

یک ناصبی که چکمه سَر و رویشان کشید            یک پیرمرد پنجه به گـیسویشان کشید

آنکه دو چشم او شده خوناب زینب است

شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر و حضرت زینب سلام الله علیها

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : مربع ترکیب

بتاب ای رُخت مهر و ماه منـیر            بـده رخـصت رزمـمان ای امیر

که هستیم از زندگی هر دو سیر            به روی سـر ما تو قـرآن بگـیـر


دو فرزند زینب به عشقت اسیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

ز مــردانـگــی آبــرو بــرده‌انــد            دل کـــودکـــان تـــو آزرده‌انــــد

زنـان حـرم غـصه‌هـا خـورده‌اند            نه، شیـران زینب مگـر مُـرده‌اند

فـدای تـو گـردیـم مـانـنـد شــیــر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

به این پیکر خسته مان جان تویی            عدو هست سیراب و عطشان تویی

نـگـهـدار مـا بـین مـیـدان تـویـی            خـیـام حـرم را نـگـهـبـان تـویـی

بُود ذکر تو چـون دعـای مجـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

ز آه و غــم و غــصـه آکـنـده‌ایـم            حسین جان دل از زندگی کنده‌ایم

عـلی اکـبرت رفـت شـرمـنـده‌ایم            علی اصغـرت تـشنه ما زنـده‌ایم

نه یک جرعه آب و نه یک قطره شیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

مخور غصه بعد از علی اکبرت            چو پـروانه هستـیم دور و بـرت

دو تا پیـشمرگ تو و خـواهـرت            بگـردان تو ما را به دور سـرت

سپر پیـش دشنه، سپـر پیـش تیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

چو حـیدر عدو را عقب رانده‌ایم            تـن دشمـنت سخـت لـرزانـده‌ایـم

و تا پـای جـان پای تو مانـده‌ایـم            رجـز با فـنـون عـلی خـوانـده‌ایم

که دارد عـدو کـیـنه‌ها از غـدیر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

برای تو باید که خـون داد خـون            دگـر مـوقـع رزم مـا شـد کـنـون

خجالت نکش غم اگر شد فـزون            که مـادر نیـایـد ز خـیـمه بـرون

اگر چه ز غـصه شود زود پـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

مخور غـصه بد می‌شود حال ما            دعـای تـو مــولاسـت دنـبـال مـا

به سـنگ جـفـا بـشکـنـد بـال مـا            خــداونــد عـالـم بـه احــوالِ مــا

سـمـیـعُ بـصـیـر عــلـیـمُ خـبــیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

تـو آرامـش سیـنـه‌هـایـی حـسیـن            تو هستی که خون خدایی حسین

فـدای تـو این دو فـدایـی حـسیـن            نـبـیـنـیـم داغ تـو دایـی حــسـیـن

لب تـشنه‌ات خـشک مثل کـویـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

فـدای سـرت، جـسم ما پـرپـرت            سرت دور می‌گـردد از پیکـرت

صــدا مـی‌زنـد بــارهـا مــادرت            تو را کـنـج گـودال، بـالا سـرت

کـفن می‌شود پیکرت با حـصیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

نـبـاشـیم بعـد از شما بهـتر است            کـنار تو بر نـیـزه‌هـا بهـتر است

به راه تو زخم از شفا بهتر است            ز شـام بـلا کـربـلا بـهـتـر اسـت

امـان از نـگـاه عـدو در مـسـیـر

امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلایل زیر تغییر داده شد، اولاً: دو طفلان غلط است زیرا طفلان جمع است و دو طفلان یعنی چهار نفر؛ ثانیاً : در کتب تاریخی هیچ سندی بر کودک بودن آنها وجود ندارد بلکه بر اساس مدارک و شواهد تاریخی آنها جوان و یا حداقل نوجوان بوده‌اند!! جدای از سال ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها که ۱۷ هجری ذکر شده است و در کربلا ۴۴ سال از ازدواج حضرت زینبسلام‌الله‌علیها با عبدالله گذشته بوده!!! مطالب دیگری نیز نشانگر جوان بودن این دو آقازاده است به عنوان مثال ۳۱ نفر در کربلا توسط آنها به درک واصل شده اند و یا اینکه بعد از خروج سیدالشهداعليه‌السلام از مکه عبدالله بن جعفر نامه ای به دو فرزندش می دهد که به امام برسانند این دو بزرگوار پس از یک یا دو روز طی راه در بیابان ها نامه را در منزل صفاح به امام می رسانند و این کار هیچگاه از دو کودک بر نمی آید. کوچکترین مبارز کربلا که به میدان مبارزه رفته، رجز خوانده و جنگیده حضرت قاسم با حداقل ۱۳ سال سن است. ضمناً در ذکر شهادت فرزندان عبدالله بن جعفر ذکر دو نکته واجب و رعایت آن ضروری است: اول اینکه در هیچ کتابی اذن گرفتن حضرت زینب برای فرزندانش و .... نیامده است لذا حتماً این موارد باید در قالب زبانحال گفته شود. دومین نکته اینکه در کتب مقتل مادر محمد خوصا، دختر حفصةبن ثقیف ذکر شده است و ایشان فرزند حضرت زینب نیست، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دو طفلان زینب به عشقت اسیر           امـیـری حـسـینُ و نـعـم الامـیـر

زنـان حـرم غـصه‌هـا خـورده‌اند            نه، طفـلان زینب مگـر مُـرده‌اند

مناجات با امام، زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در سیـنـه، نـیّـتم همه‌اش نذر تو حسین            حـالِ عـبـادتـم هـمه‌اش نـذر تو حـسین

خـرده فـروش نیستم و عـمده می‌دهـم            یکجـا محـبّـتـم هـمه‌اش نـذر تو حسین


روزِ ازل خدا گل من را که می‌سرشت            بنـوشته قـسمـتم همه‌اش نذر تو حسین

تـا زنـده‌ام بـرای شـما سیـنـه مـی‌زنـم            نیـرو و قـوّتـم هـمه‌اش نـذر تو حـسین

از لطف مـادرم همه عـمرم فـقط شده            این جمله عادتم: همه‌اش نذر تو حسین

مادر، پـدر، برادر و خواهـر، قـبـیله‌ام            این جان و ثروتم همه‌اش نذر تو حسین

فـرموده است پیـر جماران به عالمی:            ارکـان نهـضتم همه‌اش نذر تو حسین

در اوج روضه، گـاه فـقط آه می‌کـشم            این آه حـسرتـم هـمه‌اش نذر تو حسین

*************

کنج خرابه بغض گلویش گرفت و گفت:            این اوج غـربتم همه‌اش نذر تو حسین

مـویـم به یـاد زلـف تو بـابا سپـیـد شد            غرق شباهتم... همه‌اش نذر تو حسین

هر ضلع و هر وجب ز تنم درد می‌کند            دردِ مـساحـتـم هـمه‌اش نـذر تو حسین

لکنت زبان گرفته‌ام از بعدِ... بگذریم            اصلا فصاحـتم هـمه‌اش نذر تو حسین

گـفتم گـله کـنم ز تو اشکـم امـان نـداد            خوردم شکایتم، همه‌اش نذر تو حسین

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

دوباره روضۀ با آب و تـاب می‌گـیرم            من از مـراثی‌ام آخـر جـواب می‌گیرم

سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید            عــزا بـرای تـو بـا آفـتـاب مـی‌گـیـرم


پُر است چهره‌ام از روضه‌های مکشوفه            ولی ز چـشم تو بابا حـجـاب می‌گیرم

نـشـسته‌ام که بـرای سر تو گـریه کنم            عـزا بـرای سـرت بـا ربـاب می‌گیرم

خدا کند که سرت را سوی نجف ببرند            بـرای تو کـمک از بـوتـراب می‌گیرم

برای شستن زلفت که دست شمر افتاد            نشـستـه‌ام ز سـرشکـم گـلاب می‌گیرم

من از شـنـیـدن لـفـظ، کـنـیـز بیـزارم            من از شنـیدن آن اضطـراب می‌گیرم

شـبـیـه آیـنـه‌ام، کـه هـزار تـکّـه شـدم            شکسته‌ام سوی مرگـم شتاب می‌گـیرم

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : وحید دکامین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : چهارپاره

دیـدم به خـواب شمع خرابه شدی پدر            گفتم: چگـونه بی‌تو شبم را سحر بُوَد؟

گفتی: قرار آخر من با تو امشب است            بابا برای وصل تو، چـشمم به در بُوَد


روزی به روی دوش عمو بود جای من            حالا به خاک سرد خـرابه ست منزلم

حـرف نگـفـته با تو بـسی داشتـم ولی            دیـدم سر تو را و سخـن مانْـد در دلـم

حالا که برلبت اثر از خیزران نشست            در راه عشق من لب خود می‌کنم کبود

موی سرم چو موی تو، آتش گرفته است            دخـتـر نـدیـده‌ام که شـبـیـه پـدر نـبـود

عـمّـه ز راه رفـتن من گـریه می‌کـنـد            خـیـلی شـبـیـه مـادر پهـلـو شکـستـه‌ام

بابا بـیـا و هـمره خـود دخـتـرت بـبـر            از دردِ زنده ماندن بعد از تو خسته‌ام

او با کـمک ز عـمّه دگـر راه می‌رود            یک دختر سه ساله و افـتادگی چنین؟

لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپرد            پـایـان گـرفت قـصـۀ دلـدادگـی چـنین

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با دستْ اگرکه بر سرِ تو دست می‌کشم            سیـلی زجر چـشم مرا تار کرده است

این دنـدۀ شـکـستـۀ پـهـلـوی من، پـدر            کار نفـس کـشیدن من زار کرده است

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی سپهری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

بـابـا من از دنـیـای بـی‌تـو دل بـریـدم            یک روز خوش بعد از تو در دنیا ندیدم

هر چند که دیـر آمـدی عـیـبـی نـدارد            شکـر خـدا امـشب به دلـدارم رسـیـدم


خیلی شبـیـه مـادرت زهـرا شدم...نه؟            با این دو چـشم تار و گـیسوی سپـیـدم

این خصم یاغی دخترت را زجر می‌داد            از ترس او در بین صحـرا می‌دویـدم

هم گوش من سنگین شده هم پلک هایم            طوری کتک خوردم که یک ماهه خمیدم

وقتی که دشمن برد ما را بـیـن بـازار            من هم شـبـیـه تو خـجـالت می‌کـشیـدم

هر چند بالم سوخته با این همه باز...            هـر شـب به یـاد عـمـه و بـزم یـزیـدم

یک مرد شامی بین مجلس حرف بد زد            آن حرف زشتی که به عمه زد شنـیدم

خـیـلـی تـحـمـل می‌کـنم درد کـمـر را            چـاره نـدارم...از عـلاجـش نـا امـیـدم

من را ببر با خود... نمی‌خـواهم بمانم            بـابـا مـن از دنـیـای بی‌تـو دل بـریـدم

: امتیاز
نقد و بررسی

داستان افتادن حضرت رقیه از ناقه و رفتن زجر در بیابان ها به دنبال او در هیچ مقتل معتبری نیامده و صحیح هم نیست و همانگونه که علما و محققین گفته و نوشته اند این موضوع از تحریفات عاشوراست؛ لذا ابیات زیر حذف شده یا تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

این زجر یاغی دخترت را زجر می‌داد            از ترس او در بین صحـرا می‌دویـدم

از روی ناقه تا زمین خـوردم مرا زد            من ضربـۀ دستان سنگـیـنـش چـشیـدم

در راه شام از خـستگـی خـوابـیدم اما            از خواب با ضرب لگـدهـایش پـریدم

زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی اکبر نازک کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حـالا که آمدی دگـر از پیـشـمان نـرو            خـورشید شـام تـار خـرابه بـمان، نرو

دیگر بس است بی تو سفر،جان به لب شدم            دق می‌کنم اگـر بـروی مهـربان، نـرو


با کل شهـر جـان خودت قهـر کرده‌ام            ازبس که طعنه خورده‌ام از این وآن نرو

با دخـتران شهـر چـقدر از تو گـفـته‌ام            می‌خـواستم تو را بـبرم پیـشـ­شان نرو

این شامیان به من چقدَر حرف بد زدند            اصلاً بـرای حـرف بـد دیگـران نـرو

خسته شدم ز بس که سرم داد می‌کشند            این مردمـان بـی‌ادب و بـد دهـان نرو

رفتی و پشت هم ز همه خورده‌ام لگد            بابا ببـین چگـونه شـدم قـدکـمان، نرو

ضربه تو خوردی و دل من تیر می‌کشد            خورده ترک غرور من از خیزران نرو

قرآن نخوان که زخم لبت درد می‌کند            قـاری خـوش صدای من نـاتـوان نرو

از گـریه‌هـای من دل عـمّه کـباب شد            پـس لااقـل بـرای دل عـمّـه جـان نرو

باشد،اگر که قصد سفر داری ای پدر            امـا دگـر بـدون مـن از کـاروان نـرو

: امتیاز